بلاذری در کتاب خود می‏نویسد : بعد از خدعه و فریب یهود بنی نَضیر و محاصرۀ پانزده روزۀ آنان توسّط رسول خدا(ص) ، بالاخره یهودیان با حضرت مصالحه کردند که بجز آنچه شترانشان می‏توانند حمل کنند
(البتّه غیر از سلاح و آلات جنگی ) سایر اموالشان از زمین، نخل و سلاحهای جنگی برای رسول خدا(ص) باشد . لذا اموال بنی نضیر جزء خالصهٔ رسول خدا (ص) بود که حضرت از درآمد آن هزینهٔ خانواده و معیشت خود را تأمین می‏کرد و بقیه آن را برای تأمین زره و سلاح جنگی به مصرف می‏رسانید .

در جای دیگر از محمّد بن اسحاق نقل کرده است که : رسول خدا(ص) اموال بنی نضیر را که خالصه آن حضرت بود بین مهاجران تقسیم کرد و از انصار به سَهل بن حُنَیف و ابودجانه نیز مقداری عطاکرد .

و نیز از عمربن خطاب نقل کرده است که : رسول خدا(ص)  دارای سه گونه صفایا بود :

۱ـ اموال بنی نضیر که آنها را برای هزینه و ادارۀ زندگی خود حبس فرمود .

۲ـ فدک که آن را برای ابناءالسّبیل قرار داد .

۳ـ خیبر که دو قسم (دوثلث) آن را میان مسلمانان تقسیم کرد و ثلث دیگر را برای خود و نفقه خانواده‏اش حبس فرمود و مازاد آن را به فقرای مهاجرین انفاق کرد .

این مطلب را واقدی نیز از عمربن خطّاب نقل کرده است .

 

حوائط هفت گانه

واقدی ، ابن سعد و دیگران روایت کرده‏اند که : یکی از اَحبار (دانشمندان) یهود بنی نضیر مردی بود به نام مُخَیْریقْ ؛ وی در روز شنبه که رسول خدا(ص) در اُحد بود به مردم یهود گفت : به خدا سوگند! شما می‏دانید که محمّد(ص) پیامبر خداست و یاری کردن او بر شما حقّ (و واجب) است ، گفتند : امروز ، شنبه است(و ما در روز شنبه دست به هیچ کاری نمی‏زنیم) وی گفت : «لا سَبْتَ» (شنبه حکم خاصّی ندارد) سپس سلاحش را برگرفت و در احد به حضور رسول خدا(ص) رسید و در آن جا جنگید تا کشته شد . پیامبر(ص) دربارۀ وی فرمود : مخیریق بهترین یهودی است .

مخیریق هنگامی که به اُحد می‏رفت وصیّت کرد که اگر کشته شدم اموالم متعلق به محمّد(ص) است،
او هر طور که صلاح می‏داند با آنها رفتار کند . حوائط (بوستانهای) هفت گانه‏ای که او طبق وصیّت
به‏ رسول‏خدا(ص)واگذار کرد به نامهای ، مَیثَبْ ، الصّافیة ، الدَّلال ، حُسنی ، بُرْقَة ، اَعْوافْ و مَشْرَبهٔ‏ام ابراهیم معروف بودند که ، عامّهٔ صدقات رسول خدا(ص) را تشکیل می‏دادند .

با توجّه به مطالب گذشته ، این مطلب نیز روشن می‏شود که اوّلین وقف و صدقه در اسلام همین وقف رسول خدا(ص) بوده که حوائط سبعه نام داشته است و حتّی اگر مسجد قبا و مسجدالنّبی(ص)
از موقوفات رسول خدا(ص) به شمار نیایند باز هم به خلاف آنچه که بعضی پنداشته‏اند نمی‏توان گفت اوّلین وقف ‏از اراضی خیبر توسط عمربن‏الخطّاب صورت گرفته است .

ابن سعد نیز در طبقات ، قبل از آن که داستان مخیریق یهودی و بوستانهای هفت‏گانه را از طرق متعدّد
نقل کند ، می‏نویسد : اوّلین وقف در اسلام، وقف رسول خدا(ص) بود که بستانهای هفت‏گانه را وقف کرد .

نکته دیگر این که از مطالب آینده (در بحث صدقات حضرت زهرا(س) ) چنین بر می‏آید که رسول خدا(ص)
این حوائط هفت‏گانه را بر حضرت زهرا(س) و اولاد وی وقف کرده و امر ولایت و نظارت آنها را به دست یگانه دخترش سپرده است .

فدک

یاقوت در معجم البلدان می‏نویسد : فدک قریه‏ای است در حجاز که با مدینه دو یا سه روز فاصله دارد. دارای چشمه‏ای جوشان و درختان نخل فراوان بوده است . یاقوت در ادامه ، ضمن اعتراف به این که
حضرت زهرا (س) در برابر خلیفه ادّعای نحله بودن آن را کرد و بر ادّعای خود ، علی علیه السلام و ام‏ایمن
را گواه آورد ؛ اما خودش دیدگاه بلادزی در فتوح‏البلدان را برگزیده است .

موارد هشت گانه صدقات رسول خدا(ص)

مبحث وقف در سیرۀ رسول خدا(ص) را با موارد هشت گانه‏ای که ابویَعلیٰ و ماوردی ، آنها را به عنوان صدقات رسول خدا(ص) ذکر کرده‏اند به پایان می‏بریم :

۱ـ حوائط هفت گانه‏ای که طبق وصیّت مُخَیریق یهودی به حضرت رسیده بود .

۲ـ زمینی از اموال بنی نضیر که از طرف خداوند به عنوان اوّلین «فَیء» در اختیار رسول خدا(ص) قرارگرفت .

۳ ، ۴ و ۵ـ سه حِصْن (قلعه) از هشت حِصن خیبر به نامهای ، کَتیبه ، وَطیع و سلالم ، که چون با صلح فتح شده بودند ، به عنوان «خالصه» و «فیء» در اختیار حضرت قرار گرفتند و وی آنها را صدقه قرارداد ، و پنج حصن باقیمانده را میان مجاهدان تقسیم کرد .

۶ـ فدک (که بحث و ایرادات مربوط به آن گذشت)

۷ـ ثلث اَرض وادی القُری که از اراضی یهود بود و در اختیار رسول خدا(ص) قرار گرفت و آن بزرگوار
آن را از صدقات خویش قرارداد .

۸ـ موضعی در بازار (سوق) مدینه به نام «مَهزور» که عثمان در زمان حکومتش آن را به مروان اِقطاع کرد
و مردم این کار را بر عثمان خرده گرفتند و به او اعتراض کردند .

این موارد همه صدقات رسول خدا(ص) بود که اهل سِیَر در کتب خود آورده‏اند .

گفتار ۲ـ وقف در سیرۀ معصومین علیهم السّلام

به طورکلّی حضرت زهرا(س) و امامان معصوم علیهم السّلام دارای صدقات و موقوفات متعدّدی بوده‏اند
که برخی از آنها به اجمال یا تفصیل در متون اسلامی منعکس شده است و در این جا به مواردی اشاره می‏شود :

حضرت علی علیه السلام

۱ـ ابن اثیر از خود آن حضرت نقل کرده  است که : من هم اکنون از گرسنگی سنگ بر شکم می‏بندم
در حالی که (درآمد) صدقهٔ من چهار هزار(یاچهل هزار) دینار است . راوی حدیث(حجّاج اصفهانی) ، می‏گوید: منظور حضرت از این صدقه ، زکات مالش نیست ، مراد حضرت وقفهایی است که حضرت
آنها را به عنوان صدقه قرارداده بود و مبلغ مزبور ، درآمد آنها بوده است و گرنه حضرت مالی را ذخیره نمی‏کرد که زکات به آن تعلّق گیرد . فرزند آن حضرت ، امام حسن u بعد از شهادتش اظهار داشت : پدرم تنها ششصد درهم به جای گذاشته که در نظر داشت با آن خادمی بخرد .

۲ـ رِبعی بن عبدالله از امام صادق u نقل کرده است که : امیرمؤمنان ،علی بن ابی طالب u
خانهٔ خودش را در مدینه ، در محلّهٔ بنی زُرَیق تصدّق کرد و نوشت : « بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم : علی بن ابی‏طالب در حال حیات و صحّت و سلامت خانه خودش را در بنی زُرَیق صدقه‏ای قرارداد که به فروش نرود ، هبه نشود ، و به ارث نیز برده نشود تا آن گاه به خداوندِ وارث آسمان و زمین به ارث رسد . وی این صدقه را برای سکونت خاله‏هایش و فرزندان آنها قرارداد . و هرگاه نسل آنها منقرض شد ، برای مسلمانان
نیازمند باشد .»

۳ـ در روایتی معتبر ، ایّوب بن عطّیهٔ حذّاء از امام صادق u نقل کرده است که فرمود :

رسول خدا(ص) زمینهای  فیء را که تقسیم می‏کرد زمینی هم به علی u رسید . حضرت در آن چشمه‏ای حفر کرد که آب از آن همانند گردن شتر به طرف آسمان فوّاره می‏زد(فَخَرَجَ ماءٌ یَنُبَعُ فی‏السَّماء کَهَیْئةِ عُنُقِ البَعیر…) به همین مناسبت حضرت آن را «ینبع» نامید . شخصی خواست (به فرزندان و اهل وی) بشارت دهد ، حضرت فرمود : به وارث من بشارت ده که این چشمه صدقه‏ای است قطعی (وغیر قابل برگشت) برای حجّاج خانه خدا و رهگذران در راه خدا ، فروخته نشود ، هر که او را بفروشد یا هِبه کند لعنت خدا ، ملائکه ، و همه مردم بر او باد و خداوند هیچ عملی را از او قبول نکند . (لایَقبَلُ اللهُ مِنْهُ صَرْفاً وَلا عَدْلاً)

۴ـ صدقاتی که امیرمؤمنان u  در روز ورود خود به «مسکن» تصدّق کرد و آنها را در وصیّت نامه‏ای نوشت
و افرادی چون صَعصَعة بن صَوْحان ، یزیدبن قیس و … را بر آن گواه گرفت .

بخشی از این وصیّت در نامه ۲۴ نهج البلاغه آمده و مفصّل آن را عبدالرّحمان بن حجّاج ـ درحدیثی صحیح ـ از امام هفتم u روایت کرده است .

حضرت در این نوشته به موارد متعدّدی از صدقات خویش اشاره کرده و موارد مصرف (و به عبارت روشنتر ، موقوفٌ علیه) را نیز ذکر فرموده و تولیت آن را به حسن بن علی u و بعد از وی به حسین بن علی و بعد به فردی متّدین از فرزندان علیuو اگر‏چنین فردی‏در اولادعلیu نبود به فردی پسندیده از بنی هاشم ، واگذار کرده است.

از نکاتی که در‏این‏وصیّت‏نامه‏آمده‏است یکی انگیزۀ آن بزگوار برای انجام این صدقات است که همان جلب  رضایت خداوند و دخول به بهشت و نجات از دوزخ ، می‏باشد . نکته دیگر این است که حضرت می‏فرمایند : علّت این که تولیت آن را برای فرزندان فاطمه (س) قراردادم این است که رضایت خدای متعال را کسب
و با تعظیم و تشریف آنها حرمت رسول خدا(ص) را رعایت کرده باشم . در همین نوشته است که‏می‏فرماید: «برای‏ فرزندان فاطمه(س) از این‏صدقات همان است که برای دیگر فرزندان علی u»

ابن ابی الحدید در توجیه عبارتِ فوق می‏نویسد : یاد آوری این مطلب توسّط آن‏حضرت‏برای‏این است
که توهّم نشود اینها چون ناظر و متولّی‏اند حقّی در صدقات ندارند .

نکته جالب دیگری که ابن ابی الحدید به آن تصریح کرده این است که : حضرت با قرار دادن ولایتِ صدقاتِ خویش برای فرزندان فاطمه (س) در حقیقت به کسانی که امر و لایت و حکومت را از اهل‏بیت
رسول خدا(ص) دور کردند ، تعریض زده ا ست ، در حالی که برای نزدیکی و رعایت قرابت به رسول خدا(ص) و تکریم حریم آن بزرگوار و قدرشناسی از مقام والای وی هم که شده ـ آن هم با توجّه به وجود فرد شایسته در میان آنان ـ نمی‏بایست برای امر حکومت و امامت از این خاندان پاک ، عدول می‏کردند.

 

حضرت زهرا (س)

شیخ صدوق با سند خویش از ابوبصیر از امام صادقu نقل کرده است که فرمود :

وصیّت فاطمه (س) را برایت بازگو نکنم ؟ عرض کردم : بفرمایید! حضرت نامه‏ای را بیرون آورد
و آن را قرائت کرد :

بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرحیم : هذا ما اَوْصَتْ بهِ فاطِمَةُ بنتُ مُحَمِد(ص) اَوْصَتْ بحَوائِطِهَا السَّبْعَة : العَواف و الدََّلال وَالبُرقَة وَالمَیثَب وَ الْحُسْنیٰ وَالصّافِیَة وَ مالِ اُمَِّ اِبراهیم اِلی عَلیَِّ بْنَ اَبی طالِبِ فَاِنْ مَضَی فَاِلَی الْحَسَن فَاِنْ مَضَی الْحَسَنُ فَاِلَی الحُسَینِ فَاِْن مَضَی الحُسَینُ فَاِلیَ الاَکبَر مِن وُلدی شَهِداللهُ عَلیٰ ذلِکَ والمِقدادُ
بنَ الاسْود والزُّبَیْربنُ العَوام وَکَتَب عَلِیّ u

«این وصیت نامه فاطمه دختر محمّد(ص) است که دربارۀ حوائط (بوستانهای) هفت گانه خود : عَواف ، دَلال، بُرقه ، مَیْثَب ، حُسنیٰ صافیه و مال امّ ابراهیم(مشربه امّ ابراهیم) به علی بن ابی طالب و پس از درگذشت او به حسن و بعد از وی به حسین و بعد از حسین به بزرگترین فرزند خود وصیّت کرد . خداوند و نیز مقدادبن اَسود و زبَیر بن عوام بر این وصیّت نامه گواه شدند وعلی u آن را نوشت .»

مرحوم مجلسی می‏نویسد : این حدیث حسنه است و همین حدیث با سندی حَسَن که در اعتبار چون صحیح است نیز از حَمّاد بن عثمان از ابوبصیر روایت شده است .

در روایت دیگری آمده است : این حوائط هفت گانه از جانب رسول خدا(ص) وقف بوده است
و رسول خدا(ص) آن را برای میهمانان خود و کسانی که از آن جا عبور می‏کردند قرارداده بود .
بعد از رحلت حضرت ، عبّاس (عموی حضرت) دربارۀ آن ادّعا داشت که علی u و دیگران گواهی دادند
که این اموال ، بر حضرت زهرا (س) وقف است . همین مضمون را کُلَینی در حدیثی صحیح از امام رضا u نقل کرده است که : این حوائط بر حضرت زهرا(س) وقف بوده است .

و در حدیث حَسَن(به دلیل وجود ابراهیم‏بن هاشم در سند) از امام صادقuروایت شده که فرمود :صدقهٔ حضرت زهرا (س) بن هاشم در سند) از امام صادق u روایت شده که فرمود : صدقه حضرت زهرا(س) برای بنی هاشم و بنی المطّلب است .

در پایان اشاره به چند نکته خالی از فایده نیست :

۱ـ در پاورقی روضة المتقین (از علی پناه اشتهاردی) آمده است : منظور از «مال اُمّ ابرهیم» همان مَشربه اُمّ ابراهیم یعنی ماریه قبطیه است که در «عَوالی» مدینه بین نخلستان‏قراردارد.

مجلسی اوّل می‏نویسد : امکان دارد که اصل مشربه برای ماریه بوده و بعداً به فاطمه (س) منتقل شده باشد. همچنین احتمال می‏رود که در همان زمان که بر حضرت زهرا(س) وقف بوده مدّتی هم در اختیار ماریه، مادر ابراهیم ، بوده است .

۲ـ مرحوم مجلسی اوّل واژۀ «اَوصَتْ» را در نامهٔ حضرت زهرا(س) به «وَقَفَتْ» معنا کرده است  
درحالی که طبق احادیث‏گذشته این ‏اموال از اوقاف‏ و‏ صدقات‏ رسول ‏خدا(ص) بر‏فاطمه(س) بوده‏است.
از این رو وقف دوبارۀ آن توسّط حضرت زهرا(س) معنا نمی‏دهد . لذا بهترین توجیه عبارت این است که حضرت فاطمه(س) در این وصیّت نامه به واگذاری امر تولیت آن بعد از وفات خویش پرداخته‏است.نوشته دیگری را مجلسی از مصباح الانوار از امام باقرu نقل کرده است که در آن حضرت‏زهرا(س)صدقاتی را مقرّر می‏دارد . در این نوشته حضرت از درآمد صدقات ، بعد از کسر کردن هزینه آبیاری و کشاورزی و … ،
مبلغی را به زنان رسول خدا(ص) و مبلغی را هم به فقرای بنی هاشم و فرزندان عبدالمطّلب و مقداری
را هم برای دختر ابی‏ذر غفاری و … اختصاص داده است .

حضرت فاطمه (س) در ادامه ، تولیت این صدقات را ابتدا به علی u و بعد از وی به حسن و حسین u واگذار کرده و اجازۀ کامل در اداره اموال موقوفه را به آنان داده است .

 

اوقاف و صدقات برخی دیگر از امامان علیهم السّلام

۱ـ مِهران بن محمّد روایت کرده است که امام صادق u مال معیّنی را در نظر گرفته بود
که در هفت موسم (هفت نوبت از حجّ) بر آن حضرت عزاداری شود .

۲ـ در حدیثی نسبتاً مفصّل ، عبدالرّحمان بن حجّاج روایت کرده است که امام ، موسی بن جعفرu وصیّتِ امیر مؤمنان و صدقه پدرش ، جعفربن محمّد (ص) ، و نیز صدقه خودش را (طی نامه‏ای) برای من فرستاد .

امام هفتم در این نامه اراضی و املاک متعددی را برای فرزندان صُلبی خویش از زن و مرد قرار داده و شرط کرده است که بعد از مصرف درآمد آن در عمارت و آبادانی املاک و انفاقِ درآمدِ سی اصله درخت
بین مساکین قریه ، مازاد آن بین فرزندان وی (برای هر مرد دو برابر زن) تقسیم شود … و هرکس از فرزندان آن حضرت که از دنیا رفت و دارای فرزند بود سهم پدر برای فرزندش باشد و اگر فرزند نداشت حقّ وی
به بقیّه مستحقان این صدقه خواهد رسید . حضرت در ادامه این نوشته ، ضمن تعیین دقیق
«موقوفٌ علیهم» و بیان وظیفه‏در‏صورت انقراض ‏بعضی‏ از آنها ، چنین‏بیان‏داشته‏است: موسی بن جعفرu
در حال صحّت (و سلامت) این کار را به عنوان صدقه و حبس بَتّی و قطعی قرارداد که به هیچ وجه جای رجوع و بازگشت در آن نباشد، و انگیزۀ وی هم کسب رضایت خداوند و دار آخرت بوده و برای هیچ مؤمنی که به خدا و روز قیامت معتقد است فروش ، خرید ، هبه و تغییر و تبدیل آن و مخالفت با شرایط واقف،
جایز نیست .

حضرت در ابتدا امر تولیت این صدقات را به فرزندان خود علی u و ابراهیم واگذار کرد و قید کرد درصورت ارتحال یکی از این دو ، قاسم جای او را بگیرد و اگر بازیکی از دنیا رفت اسماعیل جانشین او شود و بعد عباس (فرزند دیگر حضرت) و …

 

گفتار ۳ـ وقف در سیرۀ صحابه و تابعین

۱ـ ابن قُدامه حنبلی از جابربن عبدالله نقل کرده است که :

«لَم یَکُن اَحَدُ مِن اَصحابِ النَّبی ذُو مَقدُرَةٍ اِلاّوَقَفَ» «هرکدام از اصحاب پیامبر(ص) که توانایی داشت
اموالی را وقف کرد» .

ابن قُدامه در ذیل این حدیث می‏نویسد : این سخن ، ادّعای اجماع عملی صحابه از جابر است و این سخن از وی مشهور شده و کسی هم وی را انکار نکرده است، لذا جنبهٔ اجماع دارد .

وی آن گاه گروهی از صحابه ، چون ابوبکر ، عمر ، عثمان ، علی u ، زبیر ، سعد (بن ابی‏وقّاص)، عمروبن عاص و حکیم بن حزام را نام می‏برد که هر کدام مقداری از املاک خویش را صدقه و وقف قرار دادند .

۲ـ داستان‏وحدیث بسیار معروفی است که فقهای اهل سنّت نیز در اکثر موارد به آن استناد کرده‏‏اند
و آن حدیث نافع از ابن عمر است که : زمینی از خیبر به عمر رسید . وی از رسول خدا(ص) دربارۀ آن کسب تکلیف کرد (راهنمایی خواست) و عرض کرد : ای رسول خدا ، زمینی از خیبر به من رسیده
که هرگز به چنین مالی (ارزشمند و محبوب) دست نیافته‏‏ام ، دربارۀ آن چه دستور می‏دهید ؟

حضرت فرمود : «اگر مایل باشی می‏توانی اصل آن را حبس و ثمرۀ آن را تصدّق نمایی » . عمر هم آن را صدقه‏ای قرار داد که اصل آن به فروش نرسد ، به ارث برده نشود و هبه هم نگردد . وی درآمد آن را به فقرا ، ذوی القُربی ، آزادی بردگان ، فی سبیل الله ، ابن السّبیل ، میهمان و متولّی آن وقف ، اختصاص داد .

۳ـ داستان معروف ابوطلحه : این قضیّه را نیز غالب محدّثان ، مفسّران ، مورّخان و حتی فقهای
اهل سنّت و گروهی از امامیّه در کتب خویش نقل کرده‏اند . در این جا به نقل بخاری اکتفا و به بعضی از مصادر دیگر اشاره می‏شود :

از اَنس روایت شده است که بعد از نزول آیه )لَن تَنالواالبرَّ حَتّی تُنفِقُوا مَمّاتُحِبُّونَ(

ابوطلحه انصاری به حضور رسول خدا (ص) رسید و عرض کرد : ای رسول خدا! خدا چنین می‏فرماید ،
و مجبوبترین اموال من «بَیْرُحُاء» است ، بَیرحاء باغی بود که رسول خدا(ص) به آن وارد می‏شد ، از سایه آن استفاده می‏کرد و از آب آن می‏آشامید ـ (ابوطلحه ادامه داد:) من این باغ را برای خدای متعال و رسول او قرار می‏دهم و با این کار امید خیر و نیکی دارم . از شما می‏خواهم آن را به هر مصرفی که مورد رضای خداست برسانید . رسول خدا(ص) فرمود : به‏به! اباطلحه ، این مال ، دارای سود (معنوی برای تو) است
و ما آن را از تو پذیرفتیم و به خودت بازگردانیدیم تو آن را برای خویشان خودت قرار ده . ابوطلحه نیز آن را به عنوان صدقه برای خویشان و رَحِم خویش قرارداد که از آنان است ُابَّی (بن کعب)و حَسّان (بن ثابت) و …

این چند مورد به عنوان نمونه ذکر شد وگرنه موارد متعدّدی از اوقاف و صدقات صحابه در کتب تاریخ و سِیَر
و حدیث و فقه و تفسیر آمده است .

نکته دیگری که قبلاً هم اشاره شد این است که برخی از بزرگان اهل سنّت از جمله محمدبن اسماعیل صنعانی وقف و صدقه عمر را اوّلین وقف در اسلام می‏دانند ؛ امّا در مبحث صدقات رسول خدا(ص) گذشت که اوّلین وقف و صدقه در اسلام ، صدقات رسول خدا(ص) است ، یعنی همان اموال مُخَیریق یهودی
که به رسول خدا(ص) رسید و آن حضرت نیز آنها را وقف کرد .(و نیز گذشت که این در صورتی است
که مسجد قبا و مسجدالنّبی(ص) را از موقوفات رسول خدا(ص) به شمار نیاوریم) .

راجع به اوقات در دورۀ تابعین نیز دکتر محمدابوزُهره می‏نویسد : در دوران اموی کثرت اوقاف در مصر و شام و دیگر بلاد اسلامی به حدّ بالایی رسیده بود که اینها را فتوحات برای مجاهدین به ارمغان آورده بود .اموال ، خانه‏ها ، مغازه‏ها ، مزارع و باغهای فراوانی در این بلاد و سرزمینهای عربی (به‏ عنوان‏ موقوفات )در اختیار مسلمانان قرار داشت .

اگر بخواهیم بیش از این به مبحث تاریخچه وقف بپردازیم  مطلب به درازا خواهد کشید و ما را از هدف اصلی کتاب دور خواهد ساخت ، لذا در این جا به همین مقدار بسنده می‏شود . غرض از ذکر و بیان همین مقدار نیز اشاره‏ای اجمالی به این حقیقت است که اوقات و صدقات از مطالب و مسائل جنبی و حاشیه‏ای اسلام نبوده است ، بلکه این واقعیّت در متن و سیرۀ رسول خدا(ص) ، معصومان علیهم السّلام و اصحاب آن حضرت جریان داشته و از سرلوحه‏های زندگی آنان به شمار می‏رفته است تا آن جا که در حدیث معروف جابر آمده است که : «هر یک از اصحاب رسول خدا(ص) که توانایی داشت ، مالی را وقف کرده بود » .