الشَّیْطَانُ یَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّـهُ یَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ [۲۶۸] یُؤْتِی الْحِكْمَةَ مَن یَشَاءُ وَمَن یُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا كَثِیرًا وَمَا یَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ [۲۶۹]

شیطان، شما را (به هنگام انفاق،) وعده فقر و تهیدستی می‌دهد؛ و به فحشا (و زشتی‌ها) امر می‌کند؛ ولی خداوند وعده «آمرزش» و «فزونی» به شما می‌دهد؛ و خداوند، قدرتش وسیع، و (به هر چیز) داناست. (به همین دلیل، به وعده‌های خود، وفا می‌کند.) [۲۶۸] (خدا) دانش و حکمت را به هر کس بخواهد (و شایسته بداند) می‌دهد؛ و به هر کس دانش داده شود، خیر فراوانی داده شده است. و جز خردمندان، (این حقایق را درک نمی‌کنند، و) متذکر نمی‌گردند. [۲۶۹]

* * * * * * * *

تفسیر نمونه

در ادامه آیات انفاق در اینجا [آیه ۲۶۸] به یكى از موانع مهم آن پرداخته و آن وسوسه‌هاى شیطانى در زمینه انفاق است، كه انسان را از فقر و تنگدستى مى‌ترساند، به خصوص اگر اموال خوب و قابل استفاده را انفاق كند، و چه بسا این وسوسه‌هاى شیطانى مانع از انفاق‌هاى مستحبى در راه خدا و حتى انفاق‌هاى واجب مانند زكات و خمس گردد.

در این راستا مى‌فرماید: «شیطان به هنگام انفاق به شما وعده فقر و تهیدستى مى‌دهد» (الشَّیْطانُ یَعِدُكُمُ الْفَقْرَ).

و مى‌گوید: تامین آینده خود و فرزندانتان را فراموش نكنید و از امروز فردا را ببینید و آنچه بر خویشتن روا است بر دیگرى روا نیست و امثال این وسوسه‌هاى گمراه كننده، به علاوه «او شما را وادار به معصیت و گناه مى‌كند» (وَ یَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ).

« فحشاء» به معنى هر كار زشت و بسیار قبیح است، و در اینجا به تناسب بحث، به معنى بخل و ترك انفاق كه در بسیارى از موارد، نوعى معصیت و گناه است آمده (هر چند واژه فحشاء در مواردى به معنى گناه بى عفتى آمده، ولى مى‌دانیم در اینجا تناسب چندانى ندارد) حتى بعضى از مفسران تصریح كرده‌اند كه عرب به شخص بخیل، فاحش مى‌گوید. [۱]

این احتمال نیز داده شده كه فحشاء در اینجا به معنى انتخاب اموال غیرقابل مصرف براى انفاق است، و نیز گفته شده: منظور از آن هر معصیتى است زیرا شیطان به وسیله ترس از فقر و تهیدستى انسان را وادار به كسب مال از انواع طرق نامشروع مى‌كند.

تعبیر به امر كردن شیطان، اشاره به همان وسوسه‌هاى او است، و اصولا هر نوع فكر منفى و بازدارنده و كوتاه بیننده، سرچشمه‌اش تسلیم در برابر وسوسه‌هاى شیطانى است، و در مقابل، هر گونه فكر مثبت سازنده و آمیخته با بلند نظرى، سرچشمه‌اش الهامات الهى و فطرت پاك خدادادى است.

در توضیح این سخن باید گفت: در نظر ابتدایى انفاق و بذل مال، چیزى جز «كم كردن» مال نیست و این همان نظر كوته‌بینانه شیطانى است، ولى با دقت و دید وسیع مى‌بینیم كه انفاق ضامن بقاى اجتماع و تحكیم عدالت اجتماعى، و سبب كم كردن فاصله طبقاتى و پیشرفت همگانى و عمومى مى‌باشد و مسلم است كه با پیشرفت اجتماع، افرادى كه در آن اجتماع زندگى مى‌كنند نیز در رفاه و آسایش خواهند بود و این همان نظر واقع‌بینانه الهى است.

قرآن به این وسیله مسلمانان را توجه مى‌دهد كه انفاق اگر به ظاهر، چیزى از شما كم مى‌كند در واقع چیزهایى بر سرمایه شما مى‌افزاید، هم از نظر معنوى و هم از نظر مادى.

در دنیاى امروز كه نتیجه و اثر اختلافات طبقاتى و پایمال شدن ثروت‌ها به خاطر به هم خوردن تعادل تقسیم ثروت به روشنى به چشم مى‌خورد درك معنى آیه فوق چندان مشكل نیست.

ضمناً از آیه استفاده مى‌شود كه یك نوع ارتباط میان «ترك‌نمودن انفاق» و «فحشاء» وجود دارد البته اگر «فحشاء» به معنى بخل باشد ارتباط آن از این جهت است كه ترك انفاق و بخشش‌هاى مالى، آرام آرام صفت «بخل» را كه از بدترین صفات است در انسان ایجاد مى‌كند و اگر «فحشاء» را به معنى مطلق گناه یا گناه جنسى بگیریم باز ارتباط آن با ترك انفاق بر كسى پوشیده نیست، زیرا سرچشمه بسیارى از گناهان، و بى‌عفتی‌ها و خودفروشی‌ها، فقر و تهیدستى است علاوه بر همه اینها، انفاق یك سلسله آثار و بركات معنوى دارد كه جاى انكار نیست.

سپس مى‌افزاید: «خداوند آمرزش از سوى خود و فضل و بخشش را به شما وعده مى‌دهد» (وَ اللَّهُ یَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا).

در تفسیر «مجمع‌البیان» از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است كه: هنگام انفاق دو چیز از طرف خدا است و دو چیز از ناحیه شیطان آنچه از جانب خداست یكى «آمرزش گناهان» و دیگرى «وسعت و افزونى اموال» و آنچه از طرف شیطان است یكى وعده فقر و تهیدستى و دیگرى امر به فحشاء است.

بنابراین منظور از مغفرة، آمرزش گناهان است و منظور از فضل همانطور كه از ابن عباس نقل شده زیاد شدن سرمایه‌ها در پرتو انفاق مى‌باشد.

جالب توجه اینكه از امیر مؤمنان على علیه‌السلام نقل شده كه فرمود: «هنگامى كه در سختى و تنگدستى افتادید به وسیله انفاق كردن، با خدا معامله كنید» (انفاق كنید تا از تهیدستى نجات یابید) [۲]

و در پایان آیه مى‌فرماید: «خداوند قادر و توانا و عالم است» (وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ.)

اشاره به این حقیقت است كه چون خداوند قدرتى وسیع و علمى بى پایان دارد مى‌تواند به وعده خویش عمل كند بنابراین باید به وعده او دلگرم بود نه وعده شیطان «فریبكار» و «ناتوان» كه انسان را به گناه مى‌كشاند و چون از آینده آگاه نیست و قدرتى ندارد، وعده او جز گمراهى و تشویق به نادانى نخواهد بود.

با توجه به این‌که كه به هنگام انفاق، وسوسه‌هاى شیطانى دائر به فقر و جذبه‌هاى رحمانى درباره مغفرت و فضل الهى آدمى را به این سو و آن سو مى‌كشد، در آیه ۲۶۹ سخن از حكمت و معرفت و دانش مى‌گوید، چرا كه تنها حكمت است كه مى‌تواند بین این دو كشش الهى و شیطانى فرق بگذارد، و انسان را به وادى مغفرت و فضل بكشاند و از وسوسه‌هاى گمراه كننده ترس از فقر برهاند.

یا به تعبیر دیگر خداوند به بعضى از افراد بر اثر پاكى و جهاد با نفس، نوعى علم و بینش مى‌دهد كه آثار و فوائد اطاعت الهى و از جمله انفاق و نقش حیاتى آن در اجتماع را درك كند و میان آن و وساوس شیطانى فرق بگذارد.

مى‌فرماید: «خداوند دانش را به هر كس بخواهد (و شایسته بداند) مى‌دهد» (یُؤْتِی الْحِكْمَةَ مَنْ یَشاءُ).

در تفسیر «حكمت» معانى زیادى ذكر شده از جمله «معرفت و شناخت اسرار جهان هستى» و «آگاهى از حقایق قرآن» و «رسیدن به حق از نظر گفتار و عمل» و «معرفت و شناسایى خدا» و «آن نور الهى كه وسوسه‌هاى شیطانى را از  الهى جدا مى‌سازد».

و ظاهر این است حكمت یك معنى وسیعى دارد كه تمام این امور، حتى نبوت را كه بعضى از معانى آن شمرده‌اند شامل مى‌شود كه آن نوعى از علم و آگاهى است، و در اصل از ماده حكم (بر وزن حرف) به معنى منع گرفته شده و از آنجا كه علم و دانش و تدبیر، انسان را از كارهاى خلاف باز مى‌دارد به آن حكمت گفته‌اند.

بدیهى است منظور از جمله «مَنْ یَشاءُ» (هر كس را كه بخواهد) این نیست كه خداوند بدون هیچ علتى حكمت و دانش را به این و آن مى‌دهد، بلكه اراده و مشیت خداوند همه جا آمیخته است، با شایستگى‌هاى افراد، یعنى هر كس را شایسته ببیند از این سرچشمه زلال حیاتبخش سیراب مى‌نماید، سپس مى‌فرماید:

« و هر كس كه به او دانش داده شود خیر فراوانى داده شده است» (وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً كَثِیراً).

و به گفته آن حكیم: «هر كس را كه عقل دادى چه ندادى و هر كس را كه عقل ندادى چه دادى!.»

قابل توجه اینكه بخشنده حكمت خدا است در عین حال در این جمله نامى از او به میان نیامده تنها مى‌فرماید: «به هر كس حكمت داده شود خیر فراوانى داده شده است.»

این تعبیر گویا اشاره به این است كه دانش و حكمت ذاتا خوب است از هر جا و از ناحیه هر كه باشد تفاوتى در نیكى آن نیست.

قابل توجه این كه در این جمله مى‌فرماید: به هر كس دانش و حكمت داده شد خیر و بركت فراوان داده شده است نه «خیر مطلق» زیرا خیر و سعادت مطلق تنها در دانش نیست بلكه دانش تنها یكى از عوامل مهم آن است و در پایان آیه مى‌فرماید: «تنها خردمندان متذكر مى‌شوند» (وَ ما یَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ).

«تذكر» به معنى «یادآورى» و «نگاهدارى علوم و دانش‌ها» در درون روح است. و «الباب» جمع «لُب» به معنى «مغز» است و از آنجا كه مغز هر چیز بهترین و اساسى‌ترین قسمت آن است به «عقل» و «خرد»، «لب» گفته مى‌شود.

این جمله مى‌گوید: تنها صاحبان عقل و خرد این حقایق را حفظ مى‌كنند و به یاد مى‌آورند و از آن بهره‌مند مى‌شوند اگر چه همه افراد (جز مجانین و دیوانگان) صاحب عقل‌اند اما اولواالالباب به همه آنها گفته نمى‌شود. بلكه منظور آنهایى هستند كه عقل و خرد خود را به كار مى‌گیرند و در پرتو این چراغ پر فروغ، راه زندگى و سعادت را مى‌یابند.

این بحث را با سخن یكى از دانشمندان اسلامى پایان مى‌دهیم (كه احتمالا این سخن را از پیامبر اكرم صلّى‌اللَّه‌علیه‌وآله شنیده است) «گاه مى‌شود كه خداوند اراده عذاب و مجازات مردم روى زمین را مى‌كند، ولى هنگامى كه بشنود معلمى به كودكان حكمت مى‌آموزد، به خاطر این عمل، عذاب را از آنها دور مى‌سازد» [۳]

پی‌نوشت:

۱- تفسیر روح‌البیان، جلد ۱ صفحه ۴۳۱ (ذیل آیه مورد بحث)

۲- «نهج البلاغه» كلمات قصار شماره ۲۵۸

۳- تفسیر قرطبى، جلد ۲ صفحه ۱۱۳۸

* * * * * * * *

تفسیر نور

نكته‌ها:

۱- به هنگام انفاق، شیطان به سراغ انسان مى‌آید و القاء مى‌كند كه اگر امروز انفاق كنى فردا خودت فقیر خواهى شد، بهتر است اموالت را ذخیره كنى تا به هنگام پیرى و بیمارى و …، خرج نمایى. اینها القائات و وعده‌هاى شیطانى است.

نیاز ما در فرداى قیامت به مغفرت الهى، به مراتب بیشتر از نیاز ما در فرداى دنیاست. مبادا مغفرت الهى را با خیال رفاه در زندگى مبادله كنیم. زیرا:

اوّلًا: شاید پیر نشدم و نیازمند نشدم، ولى در قیامت نیاز من قطعى است.

ثانیاً: شاید مالى كه امروز براى فردا نگه مى‌دارم، باقى نماند، ولى انفاقِ امروز حتماً براى فرداى قیامت باقى است.

ثالثاً: شاید از مال اندوخته‌ى امروز در فرداى پیرى نتوانم بهره‌مند شوم، ولى از انفاق امروز بهره‌مندى در قیامت قطعى است.

رابعاً: بهره‌مندى انسان از اندوخته خود در دوران پیرى، موقّتى است، ولى بهره‌گیرى انسان از انفاق در قیامت ابدى است. [۱]

۲- «الْأَلْبابِ» جمع «لُب» به معناى مغز است و به همه انسان‌ها «أُولُواالْأَلْبابِ» نمى‌گویند، بلكه تنها به خردمندانى مى‌گویند كه عقل خود را بكار گیرند و راه زندگى و سعادت واقعى خود را بیابند.

حكمت را به معنى معرفت و شناختِ اسرار و آگاهى از حقایق و رسیدن به حقّ دانسته‌اند كه خداوند به بعضى از افراد به خاطر پاكى و تقوى و تلاش عطا مى‌كند، تا آنان وسوسه‌هاى شیطانى را از الهامات الهى باز شناخته و چاه را از راه و شعار را از شعور تشخیص دهند و این خیر كثیر است.

در روایات مى‌خوانیم: حكمت، معرفت و تفقّه در دین است. حكمت، اطاعت از خدا، شناخت امام و پرهیز از گناهان كبیره است. [۲]

پیام‌ها:

۱- شیطان، انسان را از انفاق اموال مرغوب باز مى‌دارد. «أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ» «الشَّیْطانُ یَعِدُكُمُ الْفَقْرَ»

۲- بخل شما، فقرا را به فساد و فحشا مى‌كشاند. «یَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ»

۳- انسان در انتخاب راه خدا یا شیطان، آزاد است. «الشَّیْطانُ یَعِدُكُمُ» «وَ اللَّهُ یَعِدُكُمْ»

۴- اطرافیانى كه انسان را از انفاق باز مى‌دارند و از آینده مى‌ترسانند، ولى نسبت به گناهان تشویق مى‌نمایند، شیطانند. «الشَّیْطانُ یَعِدُكُمُ»

۵- میان فقر و فحشا، رابطه است. بسیارى از گناهان بخاطر ترس از فقر است. «یَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ»

۶- انفاق نكردن و یا انفاق از اموال نامرغوب، از نمونه‌هاى زشتى و فحشا مى‌باشد. «لا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ» «الشَّیْطانُ یَعِدُكُمُ»

۷- انفاق، مال را زیاد مى‌كند و سبب آمرزش گناهان است. «أَنْفِقُوا» «اللَّهُ یَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا»

۸- با موانع انفاق و افكار شیطانى، مبارزه كنید. در برابر ترس از فقر، به یاد فضل و لطف خدا باشید. «مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا»

۹- هر فكر و توهّمى كه براى شما تنگ‌نظرى، ترس و اثر منفى بیاورد، شیطانى است و هر فكر و الهامى كه براى شما حركت، نشاط و سعه صدر آورد، الهى است. «وَ اللَّهُ یَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا»

۱۰- گرچه مال و ثروت خیر است، ولى خیرِ كثیر، داشتنِ دید و قدرت تشخیص است. كسانى كه از آن خیر انفاق كنند به خیر كثیر مى‌رسند. «أَنْفِقُوا» «یُؤْتِی الْحِكْمَةَ»

۱۱- شیطان وعده‌ى فقر، و خداوند وعده‌ى مغفرت و فضل مى‌دهد. امّا تشخیص و انتخاب هر یك از این دو راه، حكمت لازم دارد. «یُؤْتِی الْحِكْمَةَ»

۱۲- همه‌ى دنیا متاع قلیل است، [۳] ولى حكمت خیر كثیر است. اگر همه امكانات مادّى فداى دست یابى به حكمت و بینش صحیح گردد، ارزش دارد. «فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً كَثِیراً»

۱۳- حكمت هدیه‌اى كلیدى و مادر همه‌ى خیرات است. هر كه آن را داشت چیزهاى زیادى خواهد داشت. «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً كَثِیراً»

۱۴- هر كسى به ارزش حكمت پى نمى‌برد. «ما یَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ» دنیاگرایان بر مال و آمار و محاسبات مادّى تكیه مى‌كنند و سود و زیان را بر اساس مادّیات مى‌سنجند، ولى دوراندیشان عاقل و راه‌شناسان اندیشمند، از بعد دیگرى محاسبه مى‌كنند.

پی‌نوشت:

۱- تفسیر فخر رازى

۲- تفسیر نور الثقلین، ج ۱، ص ۲۸۷

۳- مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ» نساء، ۷۷